بسمه تعالی
در زیر این وصیتنامهی 29 صفحهای و مقدمه، چند مطلب را تذکر میدهم:
(1) اکنون که من حاضرم، بعض نسبتهای بیواقعیت به من داده میشود و ممکن است پس از من در حجم آن افزوده شود؛ لهذا عرض میکنم آنچه به من نسبت داده شده یا میشود، مورد تصدیق نیست مگر آنکه صدای من یا خط و امضای من باشد، با تصدیق کارشناسان؛ یا در سیمای جمهوری اسلامی چیزی گفته باشم.
(2) اشخاصی در حال حیات من ادعا نمودهاند که اعلامیههای اینجانب را مینوشتهاند. این مطلب را شدیداً تکذیب میکنم. تاکنون هیچ اعلامیهای را غیر شخص خودم تهیه کسی نکرده است.
(3) از قرار مذکور، بعضیها ادعا کردهاند که رفتن من به پاریس به وسیلهی آنان بوده؛ این دروغ است. من پس از برگرداندنم از کویت، با مشورت احمد پاریس را انتخاب نمودم، زیرا در کشورهای اسلامی احتمال راه ندادن بود؛ آنان تحت نفوذ شاه بودند ولی پاریس این احتمال نبود.
(4) من در طول مدت نهضت و انقلاب به واسطهی سالوسی و اسلامنمایی بعضی افراد، ذکری از آنان کرده و تمجیدی نمودهام که بعد فهمیدم از دغلبازی آنان اغفال شدهام. آن تمجیدها در حالی بود که خود را به جمهوری اسلامی متعهد و وفادار مینمایاندند و نباید از آن مسائل سوء استفاده شود؛ و میزان در هر کس حال فعلی او است.
روحالله الموسوی الخمینی
این آخرین توصیه حضرت امام است که حتی در آخروصیتنامه آمده است که خطر خط انحراف وفریب ودروغگو جعل روایت انقلاب و خود را به نزدیکی به امام وهمه انحرافات ممکن را بعد از امام روشن نموده است وهمه این تذکرات شامل انحراف هاشمی وروحانی وهمفکران این افراد می باشد زیرااین توصیه ها نمی تواند برای منافقین باشد که امام در زمان خود تکلیف منافقین را روشن کرد وحتی یک لحظه آنهارا به رسمیت نشناخت شامل نهضت آزادیها هم نمی شود زیرا امام بازرگان وهمفکرانش را از منافقین بدتر می دانست
امام:نهضت به اصطلاح آزادي و افراد آن چون موجب گمراهي بسياري از كساني كه بياطلاع از مقاصد شوم آنان هستند ميگردند، بايد با آنها برخورد قاطعانه شود، و نبايد رسميت داشته باشند.
نظرات شما عزیزان: